ماهی خرجون!

ساخت وبلاگ
بلاخره گوشی خریدم قبلش قول گرفت ازم که تو فضای مجازی نرم....بازم بهتر از هیچیه...توی انتخاب گوشی هم دستم رو باز گذاشت حتی اگه میخوای آیفون ۱۳ بگیر ولی من کلا از خرج کردن واسه کلاس گذاشتن خوشم نمیاد گفت پس یه گوشی خوب بگیر منم بعداز کلی تحقیق و پرس و جو بلاخره یه گوشی سامسونگ خوب خریدم اما هنوز خیلی چیزاشو بلد نیستم ولی خوب سر فرصت همه چیزشو یاد میگیرم....از بحث گوشی که بگذریم این همه یه اتفاقی برام افتاد که هنوز بخاطرش ناراحتم....من یه دوست صمیمی بیست ساله دارم که تنها دوست منه و ما دوتا هیچ چیز پنهانی بینمون ندارم....اون تمام راز و رمز زندگی منو میدونه منم همینطور....همیشه با همدیگه درد و دل میکنیم و تو مشکلات بهم کمک میکنیم....چند سال پیش هم بین اون و شوهرش اختلاف افتاد یعنی شوهرش معتاد شد و از محل کارش اخراج شد و بعدشم اعتیادش خیلی شدیدتر شد و دوستم مجبور شد با دوتا بچه ازش جدا بشه و الان شوهرش یه کارتن خوابه! ماهی خرجون!...
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 159 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 23:34

یک هفته از قطع ارتباط من و فاطمه گذشت و اینکه خبری ازش نشد ، بیشتر نگرانم کرده چون با خودم میگم لابد با پسره خیلی گرم گرفته و از خداش بود من سر راهش نباشم من فاطمه رو میشناسم بیست سال با هم دوست بودیم هیچوقت نشده بود که اینجوری از حال هم بیخبر باشیم ولی اینبار انگار فرق کرده و جای دیگه ای سرگرمه...مدام فکرمو مشغول کرده حمید میگه دیگه ولش کن و بهش فکر نکن بذار بره دنبال خوشی های خودش اما من هنوز تو ذهنم دارم با فاطمه و کارش کلنجار میرم.... + نوشته شده در شنبه هفتم خرداد ۱۴۰۱ ساعت 15:23 توسط نگار  |  ماهی خرجون!...
ما را در سایت ماهی خرجون! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dostane2 بازدید : 128 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 23:34